من اهورا سه ماه دارم
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به تمامی دوستان این وبلاگ . میخوام در مورد به دنیا اومدن ستاره زندگیم براتون بنویسم . روز ١٩/٣/٩١ یه ستاره درخشان از آسمون افتاد و اومد توی خونمون . اسمش بود اهورا. یه پسر خوشگل توپول ٤ کیلویی با موهای مشکلی و چشمایی که اینقدر باد داشتن که باز نمیشدن . مثل ژاپنيا. وقتي توي بيمارستان بغلش كردم كه بهش شير بدم از گرماي بدنش تمام تنم داغ شده بود . باورم نميشد اين ستاره كوچولو مال من باشه . از صميم قلب دعا ميكنم خداوند تمامي بچه هارو واسه پدر و مادرهاشون حفظ كنه . هيچ وقت تصور نميكردم بچه اينقدر عزيز ميشه. طوري كه نفسم به نفسش بند باشه. اهورا كوچولوي مامان از همون روز اول شكمو بود . همش گريه ميكرد و شير ميخواست . منم كه شير نداشتم و پرستارا براش شير خشك درست كردن . و همين مقدمه اي شد كه ني ني خوشگل ما ديگه مي مي مامانو قبول نكنه و شير خشكي بشه. حالا از اون روزا سه ماه ميگذره و پسرم الان سه ماهو تموم كرده و وارد چهارماهگيش ميشه. الهي كه مامانش قوربونش بره. يه پسر آروم و به تمام معنا آقا. تا مشكلي نداشته بي بهانه گريه نميكنه . به خنده هاش دلم ضعف ميره . يه سرو صداهايي از خودش در مياره كه دلم ميخواد صبح تا شب فقط بشينمو گوش كنم .يه چند تا عكس از اين وروجكم براتون مي ذارم .