اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

ستاره زندگی مامان و بابا

نوروز مبارک

               درودی به زیبایی نام اهورا مزدا. به بزرگی فلات آریایی . به زرینی برگهای اوستا         به بزرگی تاریخ پارس. هدیه به شما که از نسل کوروش و داریوشید.  جشن نوروز بر شما مبارک      و اینم حسن ختام : ببینید پسرم چقدر مشهور شده.    گل پسری دیگه چهار دست و پا راه میره و همه چی خونه رو بهم میریزه. دو تا دندون دیگه درآورده . دوتا از بالا . مامان قوووووووووووووربونت بره نفسم .همیشه پاینده باشی  ...
2 فروردين 1392

پایان نه ماهگی گل پسر

پسرم دیگه مرد شده بابا .....   امروز گل پسر مامان و بابا نه ماهه که از آسمون اومده و زمینی شده . پسر خوشگلم پایان نه ماهگیت مبارک باشه . انشاله نود و نه ساله بشی عزیزم.   هرچی آرزوی خوبه مال تو          ...
20 اسفند 1391

رستوران و هایپر استار

چند وقت پیش بعد از خوب شدن پسر گلی تصمیم گرفتیم یه کم از این افسردگی بیماری اهورا در بیاییم و یه نفسی تازه کنیم. به همین دلیل رفتیم رستوران عمو فرهاد دوست بابایی. بماند اونجا پسر گلی چقدر شیطنت کرد و با چه اعمال شاقه ای ناهار خوردیم . اما دیدن عکس اونروز هم خالی از لطف نیست.     پسرم یه تیکه نون به اندازه خودش دستش گرفته و میخوره . نوووووووووش جونت مامانی اینم یه عکس هنری که بابایی توی رستوران ازمون انداخت. مرررررررررررسی عزیزم بعد از رستوران هم رفتیم هایپر استار و اونجا پسری حسابی دلبری کرد . از کوچیک و بزرگ پشت سرمون راه افتاده بودن و لپشو می کشیدن و باهاش بازی میکردن . پسری هم حسابی میخندید و کیف میکرد. ...
14 اسفند 1391

چند تا عکس فقط مخصوص عمه های اهورا

طی مدت بیماری اهورا ، عمه های مهربون و دختر عمه سمانه مهربون  از راه دور زنگ میزدن و جویای حال اهورا میشدن . خدا رو شکر اهورا بعد از یه شب بستری شدن و شش ساعت زیر سرم بودن خوب خوب شد. ایشالا که همه بچه ها همیشه سالم و شاد باشن. عمه جونیای اهورا و دختر عمه سمانه میگفتن که دوست نداریم عکس بیحال از اهورای همیشه شاداب ببینیم و میگفتن که ازش عکس شاد بذار. منم این چند تا عکسو صرفا بخاطر اینکه خیالشون راحت بشه که حال اهورا خوب خوب شده و دوباره شیطونیاشو شروع کرده میذارم . به زودی با عکسای بهتری میاییم .   ...
6 اسفند 1391

بازی وبلاگی

من توسط یکی از دوستای خوب وبلاگیم به یه بازی وبلاگی دعوت شدم . بازی به اینصورته که باید بگی چرا وبلاگتو دوست داری و در آخر دوستای دیگتو به این بازی دعوت کنی.   خوب من وبلاگ اهورا رو دوست دارم بخاطر اینکه : این وبلاگ مثل دفترچه خاطرات میمونه. دفترچه خاطراتی که تمام خاطرات اهورا از بدنیا اومدنش تا بعدها که پسرم واسه خودش مردی بشه و خاطراتشو توش بنویسه به یادگار میمونه. وبلاگ اهورا باعث میشه هروقت حرفی واسه گفتن دارم بیام و بنویسم. از لحظه های خوشی و ناخوشی . هروقت که خوشحالم یا ناراحت دیگه نیازی نیست با کسی حرف بزنم . میام اینجا و واسه خودم و دوستام  و از همه مهمتر پسرم کلی حرف میزنم از همه مهمتر و قشنگتر اینکه د...
23 بهمن 1391