زنگ تفريح

توي پياده رو وقتي قدم ميذاري گاهي زير پات صداي خورد شدن يه برگ پاييزي رو ميشنوي . اما تو ساده و بي تفاوت از كنار اون رد ميشي . شده تا حالا به عاقبت اون برگ فكر كني ؟ شده پيش خودت بگي تكليف اين برگ زرد و پژمرده كه زير پاي روزگار له ميشه چيه ؟

بنظر من هميشه بايد طبيعت را الگو قرار دهيم . طبيعت با ما حرف ميزنه . فقط بايد شنوا باشيم .

بايد كمي بيشتر چشمامونو باز كنيم تا ببينيم. بايد ببينيم كه آخر مسير اين برگ لگد مال شده به كجا ختم ميشه. اين برگ به زمين ميوفته خرد ميشه له ميشه اما ...

دوباره جذب خاك ميشه به ريشه ميرسه . و آغاز ميشه براي يك شكوفايي ديگه

تو هم مثل برگ باش . هيچوقت از ميدون به در نشو . حتي وقتي كه كاملا ناميد و خسته شده اي . مثل برگ تو هم برو سمت ريشه . سمت خدا . و بدون كه هيچ چيزي توي اين دنيا بيهوده نيست حتي شكستن تو ...

شايد اين شكستن انگيزه يه شروع تازه باشه براي تو . شايد تجربه شكست تو الگويي باشه براي ديگران. شايد هم يه هشدار باشه كه از يه مسير ديگه بري تا زودت به مقصد برسي . هيچ چيز توي اين دنيا بي دليل نيست . به دنبال كشف رمز و رازها باش .