اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره

ستاره زندگی مامان و بابا

این چند وقت ....

  پسل خوشگلم این چند وقت سر مامان خیلی شلوغ بود و مامانی نتونست بیاد برات مطلب بنویسه. آخه از اداره تماس گرفتن و گفتن واسه زدن حکمها نیرو کم داریم و باید بیایی. مامانی هم مجبور شد شما رو برداره ببره خونه خاله شیوا . چون صبحها میرفتم سرکار و شریک بابایی هم رفته بود اصفهان و بابایی نمی تونست شما رو نگهداره. خلاصه یه هفته مهمون خاله شیوا بودی و خاله شیوا حسابی بهت می رسید و بهت عادت کرده بود. این گل قشنگ هم تقدیم به خاله شیوا مهربون  توی این چند وقت شما یه عالمه کار انجام دادی . از جمله اینکه آب دهن خوشگلت همش راه میوفته و باید برات پیش بند ببندم. بعدشم خودت میدونی که اب دهنت راه افتاده از عمد حباب درست میکنی و...
2 مهر 1391

زنگ تفريح

    توي پياده رو وقتي قدم ميذاري گاهي زير پات صداي خورد شدن يه برگ پاييزي رو ميشنوي . اما تو ساده و بي تفاوت از كنار اون رد ميشي . شده تا حالا به عاقبت اون برگ فكر كني ؟ شده پيش خودت بگي تكليف اين برگ زرد و پژمرده كه زير پاي روزگار له ميشه چيه ؟ بنظر من هميشه بايد طبيعت را الگو قرار دهيم . طبيعت با ما حرف ميزنه . فقط بايد شنوا باشيم . بايد كمي بيشتر چشمامونو باز كنيم تا ببينيم. بايد ببينيم كه آخر مسير اين برگ لگد مال شده به كجا ختم ميشه. اين برگ به زمين ميوفته خرد ميشه له ميشه اما ... دوباره جذب خاك ميشه به ريشه ميرسه . و آغاز ميشه براي يك شكوفايي ديگه تو هم مثل برگ باش . هيچوقت از ميدون به در نشو . حتي وقتي كه كامل...
2 مهر 1391

واااااای موهای پسرمو باد برد

  عزیز دل مامانی  روز سه شنبه ٢١/٦/٩١ بابایی موهای قشنگ شما رو با ماشین زد هرچی مامانی بهش گفت اینکارو نکن بابایی میگفت واست خوبه و موهات پرپشت میشه واسه همینم موهای خوشگلتو زد . اما شما اینقدر شیرین وقشنگی حتی بدون مو هم دوست داشتنی هستی . مامانی الان چند تا عکس از شما که دیگه مو نداری رو می ذاره تا ببینی راست میگم . اینجا هم بغل بابایی هستی با یه کلاه قشنگ که خاله شیوا برات گرفته     دیروز هم که 24/6/91 بود با بابایی و خاله شیوا رفتیم باغ پرندگان چهارباغ که شما بیشترشو خواب بودی اما هرجا بیدار میشدی سعی میکردم ازت عکس بندازم اینجا با بابایی پیش یه طوطی بزرگ به اسم آرا عکس انداختی ولی...
25 شهريور 1391

شیرینکاریهای اهورای مامانی

پسل خوشگل مامانی تازگیها چه شیرین کاریهایی میکنی . دست چتو تا مچ میکنی توی دهنت و صدا در میاری . تمام تلاشتو میکنی که غلط بزنی اما وقتی نمیتونی شاکی میشی و گریه میکنی . وقتی مامانی بهت کمک میکنه که غلط بزنی خوشحال میشی و دوباره دستاتو میکنی تو دهنت. وقتی میخوای شیر بخوری دستتو میبری لای موهای انبوهت و با موهات بازی میکنی بعضی وقتها هم موهاتو میکشی و از دردش گریه میکنی . واسه همینم بابایی موهاتو کوتاه کرده . اما به کوتاه کردنشونم راضی نشده میخواد موهای خوشگلتو از ته بزنه . هرچی هم مامانی میگه که اینکارو نکن میگه واسه اینکه موهات محکم بشه لازمه . وقتی خوابت میاد پستونکتو با ولع تمام میخوری و از خودت صدا در میاری .     &nbs...
21 شهريور 1391

زنگ تفریح - سخنان کوروش بزرگ

  ١- دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستانی هستن که رو به آسمان دعا میکنند ٢- خداوندا دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها . یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن. ٣- اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. ٤-وقتی توبیخ را با تمجید پایان میدهید ، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر میکنند نه رفتار و عملکرد شما . ٥ - اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام میدادید همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه میگیرید. ٦- افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمیدهند بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام میدهند . ٧- پیش از اینکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از...
21 شهريور 1391

من اهورا سه ماه دارم

بنام خداوند بخشنده مهربان سلام به تمامی دوستان این وبلاگ . میخوام در مورد به دنیا اومدن ستاره زندگیم براتون بنویسم . روز ١٩/٣/٩١ یه ستاره درخشان از آسمون افتاد و اومد توی خونمون . اسمش بود اهورا. یه پسر خوشگل توپول ٤ کیلویی با موهای مشکلی و چشمایی که اینقدر باد داشتن که باز نمیشدن . مثل ژاپنيا. وقتي توي بيمارستان بغلش كردم كه بهش شير بدم از گرماي بدنش تمام تنم داغ شده بود . باورم نميشد اين ستاره كوچولو مال من باشه . از صميم قلب دعا ميكنم خداوند تمامي بچه هارو واسه پدر و مادرهاشون حفظ كنه . هيچ وقت تصور نميكردم بچه اينقدر عزيز ميشه. طوري كه نفسم به نفسش بند باشه. اهورا كوچولوي مامان از همون روز اول شكمو بود . همش گريه ميكرد و شير م...
21 شهريور 1391